کلیه ترانه های این وبلاگ، ثبت شده و هرگونه کپی‌برداری و یا استفاده بدون اجازه کتبی ترانه‌سرا، پیگرد قانونی دارد.

۳ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

روزنوشت اول

طبق معمولِ هر روز این ساعت، نشستم پشت کانتر، رو به روی مانیتور

بقیه دارن حرف میزنن. خیلی! من الان علاقه ای به حرف زدن  ندارم، شایدم دارم، ولی مهمه طرف مقابل کی باشه. یا شایدم مهمه موضوع بحث چی باشه. ولی الان مساله همون آدمان.

وقتی تو محیطی باشی که حداقل فصل مشترک بین تو و آدمای اون مجیط هست، همه چی برای کسی که تو گروه کوچکتری قرار میگیره سخت میشه، و الان من تو اون گروه کوچیکه م. گروهی متشکل از یک نفر!

ناامیدیم وقتی بیشتر شد که با یه حجم زیاد از خودخواهی و بی انصافی رو به رو شدم. از کوچکترین چیزها مثل دمای هوای محیط تا موضوعات مهم تر مثل کار و تقسیم وظایف. اونی که سردشه به جای پوشیدن لباس گرم کل درا و پنجره ها رو میبنده و بخاری رو تا ته زیاد میکنه و بقیه باید بپزن، بعد پنجره پشت خودمُ که وا میکنم، وقتی داره از پشت سرم رد میشه میبنددش... -_-

ادب و احترام به نظر و عقیده بقیه در هر مساله ای هم که بعید میدونم براشون مهم باشه.

گاهی از خودت میپرسی آخه من اینجا چیکار میکنم؟

و بی قراری برای بیرون زدن واسه همیشه از این چار دیواری

 

 

instagram.com/annajamshidi

t.me/anajamshidi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آنا جمشیدی

من در سایر شبکه های اجتماعی

instagram  telegram

آنا جمشیدی
معجزه

معجزه

میگیره بوی عطرتُ این اتاق

مثه بوی بارون اردیبهشت

نگاه تو انگار یک معجزه ست

باید قصه ی این نگاهُ نوشت

 

دست به قلم بودن اتفاقِ سالیانِ منه، وبلاگ نویسی از سنین نوجوانی، از شهریور 86 و ترانه سرایی از سال 90. اینجا هر آنچه از دل برآید می نویسم و امیدوارم بر دل نشیند.
 

آنا جمشیدی

 

برای درخواست این ترانه و سایر ترانه ها، و همینطور سفارش ترانه نویسی روی ملودی به صفحه اینستاگرام دایرکت دهید.

 

 

(این ترانه ثبت شده و هرگونه کپی برداری و یا استفاده بدون اجازه کتبی ترانه سرا، پیگرد قانونی دارد.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آنا جمشیدی