کلیه ترانه های این وبلاگ، ثبت شده و هرگونه کپی‌برداری و یا استفاده بدون اجازه کتبی ترانه‌سرا، پیگرد قانونی دارد.

۳ مطلب با موضوع «روز نوشت» ثبت شده است

حس تشنگی

نشسته‌ام کتاب می‌خوانم. مخلوطی از معما و داستان‌های پلیسی ست با یک درصد عشق. لابه‌لای خطوطش - دقیقا همان جاهایی که معماهایش گل می‌کنند - می‌روم توی رویا‌. چشمانم روی یک خط ثابت می‌مانند و ذهنم رد خاطرات ساخته نشده را دنبال می‌کند. درگیر لحظاتی که نداشته‌ام می‌شوم. بی‌تاب خاطراتی که با تمام وجود می‌خواهم هر چه زودتر رقمشان بزنم. قلبم تندتر می‌زند. دلم می‌لرزد. نفس عمیق می‌کشم. لبخند می‌زنم، بغض می‌کنم از این همه خواستن و نداشتن.

فقط می‌دانم که می‌خواهم
همانقدر که ماهی، آب را.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
آنا جمشیدی

ما اینجاییم، جهان یه جای دیگه ست

عجب سهم بزرگی داریم از آزادی.
یک شبه، یا بهتر بگم یک دقیقه‌ای ارتباطمون رو با تمام جهان از دست دادیم. با این اوضاعی که برای اینترنت درست شده نه می‌تونم بخونم، نه بنویسم، نه کار کنم، نه با کسی در ارتباط باشم. مثل این می‌مونه که همه‌ی دارایی‌هام از دست رفته باشه :) در حال حاضر تنها صفحه‌م همینه که از اول هم قرار نبوده برای چیزی جز شعر و متن ادبی استفاده شه. همه‌ی حرف‌های شخصیم رو دارم فقط و فقط برای خودم می‌نویسم. بدون خواننده، بدون شنونده، بدون همراه. هیچِ هیچ

یه جوری از همه دورم که انگار
من اینجام و جهان یه جای دیگه ست...

+ تنهاتر از من نیستی

۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
آنا جمشیدی

روزنوشت اول

طبق معمولِ هر روز این ساعت، نشستم پشت کانتر، رو به روی مانیتور

بقیه دارن حرف میزنن. خیلی! من الان علاقه ای به حرف زدن  ندارم، شایدم دارم، ولی مهمه طرف مقابل کی باشه. یا شایدم مهمه موضوع بحث چی باشه. ولی الان مساله همون آدمان.

وقتی تو محیطی باشی که حداقل فصل مشترک بین تو و آدمای اون مجیط هست، همه چی برای کسی که تو گروه کوچکتری قرار میگیره سخت میشه، و الان من تو اون گروه کوچیکه م. گروهی متشکل از یک نفر!

ناامیدیم وقتی بیشتر شد که با یه حجم زیاد از خودخواهی و بی انصافی رو به رو شدم. از کوچکترین چیزها مثل دمای هوای محیط تا موضوعات مهم تر مثل کار و تقسیم وظایف. اونی که سردشه به جای پوشیدن لباس گرم کل درا و پنجره ها رو میبنده و بخاری رو تا ته زیاد میکنه و بقیه باید بپزن، بعد پنجره پشت خودمُ که وا میکنم، وقتی داره از پشت سرم رد میشه میبنددش... -_-

ادب و احترام به نظر و عقیده بقیه در هر مساله ای هم که بعید میدونم براشون مهم باشه.

گاهی از خودت میپرسی آخه من اینجا چیکار میکنم؟

و بی قراری برای بیرون زدن واسه همیشه از این چار دیواری

 

 

instagram.com/annajamshidi

t.me/anajamshidi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آنا جمشیدی