کلیه ترانه های این وبلاگ، ثبت شده و هرگونه کپی‌برداری و یا استفاده بدون اجازه کتبی ترانه‌سرا، پیگرد قانونی دارد.

۶ مطلب با موضوع «چل تیکه» ثبت شده است

دنیا اگه تنهات گذاشت، تو منو انتخاب کن

«این هراس پنهان که دوست‌داشتنی نیستیم ما را تنها نگه می‌دارد. اما فقط به دلیل این تنهایی فکر می‌کنیم دوست‌داشتنی نیستیم. یک روز، روزی که زمانش را نمی‌دانی، از جاده‌ای گذر خواهی کرد. یک روز، روزی که زمانش را نمی‌دانی او را آنجا خواهی یافت. برای اولین بار در زندگی‌ات طعم عشق را خواهی چشید؛ چون برای اولین بار در زندگی‌ات، حقیقتاً تنها نخواهی بود. تو انتخاب شده‌ای تا تنها نباشی.»

کتاب «زندگی داستانی ای.جی فیکری»
گابریل زِوین
ترجمه لیلا کرد

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
آنا جمشیدی

حس تشنگی

نشسته‌ام کتاب می‌خوانم. مخلوطی از معما و داستان‌های پلیسی ست با یک درصد عشق. لابه‌لای خطوطش - دقیقا همان جاهایی که معماهایش گل می‌کنند - می‌روم توی رویا‌. چشمانم روی یک خط ثابت می‌مانند و ذهنم رد خاطرات ساخته نشده را دنبال می‌کند. درگیر لحظاتی که نداشته‌ام می‌شوم. بی‌تاب خاطراتی که با تمام وجود می‌خواهم هر چه زودتر رقمشان بزنم. قلبم تندتر می‌زند. دلم می‌لرزد. نفس عمیق می‌کشم. لبخند می‌زنم، بغض می‌کنم از این همه خواستن و نداشتن.

فقط می‌دانم که می‌خواهم
همانقدر که ماهی، آب را.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
آنا جمشیدی

دیکتاتور کوچولوها

اگر فیلم The President رو دیده باشید، چند سکانس پایانی به این نتیجه می‌رسید که در خیلی از موارد، مساله نوع مدیریت حکومت‌ها نیست، بلکه طرز فکر عموم جامعه ست. - قبلا هم گفتم - همه‌ی ما دیکتاتور کوچولوهای خوبی هستیم و ماشاالله قاضی! اثر رو با حاشیه‌هاش بررسی می‌کنیم، نه خود اثر. همون جور که مسوولین ما و نهادهای دولتی سالهاست که کسی رو که با شادمهر و داریوش کار کرده ترانه‌سرای معاند و ضد دین و ضد ایران می‌دونن، به تمام شبکه‌های ماهواره‌ای میگن دروغگو، یه گروه دیگه هم هستن که هر چی تو تلویزیونمون مطرح شه میگن دروغه و اگر ترانه‌سرایی - به هر دلیلی - ممنوع الفعالیت نیست، خوب بهش برچسب ریاکاری می‌زنن. الحمدالله ترانه‌سراهای ممنوع الاسم ما همیشه گفتن نمی‌دونیم چرا ممنوعیم اما تو صحبتاشون اینور اونور، هر کسی مجاز بوده - یا مجاز شده - رو قضاوت کردن. ممنوعیت شده یک افتخار «من افتخار می‌کنم به فلان چیز (که دقیقا معلوم نیست چیه) تن ندادم و ممنوع شدم، افتخار میکنم که مثل بقیه نیستم!» ممنوع نشدن و بین مسوولین عزیز بودن هم برای عده‌ی دیگه‌ای افتخاره. فعلا جنگ سرِ دسته و گروهاست، ظاهرا کسی به هنرش، به قلمش افتخار نمی‌کنه.

انگار همیشه باید جزو یکی از این دو گروه باشی.

ما مردم هم که عضو هر دسته و گروهی باشیم، اوضاعمون همینه. خوشحالی‌مون واسه معناگرایی فیلم و قلم نویسنده نیست. واسه رد کردن دعوت افطاریه. هر کی افطاری رو رد کرد با ماست و هر کی رفت، علیه ماست. ئه دمش گرم محمود دولت‌آبادی با کراوات رفته افطاری! واقعا سطح توقع و تفکر انقدر حقیر؟ الان کراوات نشونه‌ی چیه که دولت‌آبادی رو با همه واسه‌تون متفاوت می‌کنه؟ یا کامنتای آزاده نامداری - که ماشالا تازگیا تو خیلی پیجا هستن - رو هر جا دیدیم بشینیم واسه‌ش توهین ریپلای کنیم. یا مثلا فلانی که پاشده رفته اونور...


ول کنیم این جنگای مسخره رو. البته هر کی بخواد از سطح معمولی بودن خودشو ارتقا بده و یه کاره‌ای بشه تو این مملکت دیر یا زود با این قضاوتها از جانب همه طرف میشه. ولی به خدا خسته‌کننده ست، و مشمئزکننده میشه وقتی هنرمندا همکاراشونو اینجوری قضاوت می‌کنن یا به خودشون اینجوری افتخار می‌کنن. - انگار عامل دیگه‌ای برای انتقاد از فلان فرد موفق پیدا نشده -!


آنا جمشیدی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آنا جمشیدی

ما حالمون رو به کسی گره نمی‌زنیم...

ما حالمون رو به کسی گره نمی‌زنیم.

همین که حالت با موزیک گوش دادن خوب میشه، با کتاب خوندن، با قدم زدن، با به هدفات رسیدن، یعنی حال خوبت به هیچکس گره نخورده الا خودت. یعنی اگه کاری به کارت نداشته باشن، خیلی هم حالت خوبه؛ حتی تو بدترین شرایط. همین که درگیرِ «کی چی گفت و اون چیکار کرد و چرا ابروی فلانی کجه» نیستی، یعنی بازم حالت خوبه. حتی اگه تو اینور باشی و هدفات اون سر دره ایستاده باشن. قصه از اونجا شروع میشه که جهت تیر کمونا درست سمت توئه. سنگ قلابا خود تو رو نشونه گرفتن. یا از شانست تیری که هدفش یه طرف دیگه بوده، کمونه میکنه و میخوره به تو. قصه اینجاست که حواست به هیچ جا نیست الا کار خودت، اما ناغافل تیر میخوری. لابد مقصر هم تویی که تو مسیر تیر کمونا و سنگ قلابا و گوله‌ها وایسادی.

حال خوبتم که به کسی گره نزنی، آخرش یکی پیدا میشه که انقدر خوب و بدشو به تو گره بزنه تا کیش و مات شی.

 

آنا جمشیدی

 

برای درخواست و سفارش نوشته، به آی دی تلگرام و یا صفحه اینستاگرام پیام دهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آنا جمشیدی

چه دخترِ...

دختر

اینکه یه دختر، دوست داشتنی و توو دل برو باشه، مطمئننا خیلی کارآمدتر از اینه که زیبا باشه

مثلا چه بهتر میشه از همون بچگی به عنوان تعریف از دختر کوچولوهامون، به جای "چه دختر قشنگی" بهشون بگیم "چه دختر دوست داشتنی ای"

اینجوری واسه آینده‌ش هم بهتره

ملاکش قبل از زیبایی، میشه "دلنشینی". حداقل برای دلبری، واسه دوست داشتنی بودن خودش تلاش میکنه، نه واسه عوض کردن قیافه‌ش

 

آنا جمشیدی

 

instagram.com/anajamshidii

t.me/anajamshidi

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آنا جمشیدی